شهرستان ایذه
مختصات: شرقی۴۹°۵۴′ شمالی۳۱°۴۸′ / °۴۹٫۹شرقی °۳۱٫۸شمالی (نقشه)
ایذه | ||
---|---|---|
تالاب میانگران |
||
اطلاعات کلی | ||
کشور | ایران | |
استان | خوزستان | |
شهرستان | ایذه | |
بخش | مرکزی | |
نام(های) دیگر | مالمیر، ایذج، انزان، انشان، آیاپیر، الیمائید | |
مردم | ||
جمعیت | ۳۶۳۲۰۰ | |
زبان گفتاری | فارسی (گویش بختیاری) | |
مذهب | شیعه | |
جغرافیای طبیعی | ||
مساحت | ۳۸۶۳ کیلومتر مربع | |
ارتفاع از سطح دریا | ۸۳۵ متر | |
آبوهوا | ||
میانگین بارش سالانه | ۷۰۰-۸۰۰ میلیمتر | |
روزهای یخبندان سالانه | روزهای میانی فصل زمستان | |
اطلاعات شهری | ||
رهآورد | گلیم و قالی بختیاری | |
وبگاه | www.eizeh.com | |
تابلوی خوشآمد به شهر | ||
به زادگاه کوروش بزرگ خوش آمدید. |
ایذه یا مال امیر مرکز شهرستان ایذه در استان خوزستان و در جنوب غرب ایران است که پیشینه تاریخی آن بنابر پژوهشهای انجام شده و وجود آثار و سنگ نبشتههای باستانی مربوط به دوران هخامنشیان و پیش از آن (عیلامیان) میباشد. تقریبا بیشتر باستان شناسان بر پیشینه تاریخی ۶۰۰۰ ساله ایذه اتفاق نظر دارند. ایذه، شهر نگارکندههای سنگی و صخرهای ایران نام نهاده شدهاست.
محتویات[نهفتن] |
ویژگیهای جغرافیایی و آب و هوا [ویرایش]
ایذه در استان خوزستان، در ۳۱ درجه و ۵۰ دقیقه پهنای شمالی و ۴۹ درجه و ۵۲ دقیقه درازای خاوری نسبت به گرینویچ و ارتفاعی معادل 835 متر از سطح دریا واقع شدهاست. ایذه از نظر آب و هوایی خنکترین شهر استان خوزستان است که علت آن را میتوان قرار گرفتن این شهر در دشتی وسیع در دامنه رشته کوه زاگرس وبارش برف در برخی نقاط مرتفع مشرف بر شهر و نیز وجود وسیعترین پوشش جنگلی استان خوزستان (۱۸۰٫۰۰۰ هکتار) در این منطقه دانست. دمای شهر ایذه در زمستان گاهی به زیر صفر درجه سانتی گراد میرسد و میانگین آن در فصل تابستان۲۴ درجه سانتی گراد است. میانگین بارش سالیانه در ایذه 700-800 میلیمتر میباشد.
مردم [ویرایش]
ساکنان ایذه از طوایف هپارتیپ یا هپیرتیپ بودند که ظاهراً همان قوم دلیر و شجاعی است که یونانیان از آنها با نام امردیان یا مردیان یاد کرده اند. هرودوت آنان را جزو طوایف بدوی ایران می داند(۲) و دیودور سیسیلی(۳) از آنان به عنوان مردمی استقلال طلب یاد می نماید.(۴)
جمعیت شهر ایذه [ویرایش]
جمعیت این شهر در سرشماری سال ۱۳۸۵، ۱۰۴، ۳۶۴ نفر برآورد شدهاست که البته این عدد به دلیل سکونت بیشتر جمعیت مردمان ایذه در مرکز استان و دیگر مناطق نفت خیز (به دلیل اشتغال اهالی این شهر در امور عمرانی و نفت) است.
گویش مردم ایذه [ویرایش]
تمامی مردم ایذه به گویش بختیاری صحبت میکنند. گویش بختیاری نوعی از گویش لری میباشد که مردم مناطق جنوب لرستان، بخشهای شرقی و شمالی خوزستان، چهارمحال و بختیاری و مناطق غربی استان اصفهان بدان سخن میگویند.
نامها [ویرایش]
شهر ایذه از روزگار باستان تا امروز به نامهای ایزج، ایذه، اوجا، آیا پیر، آنزان، انشان، ایگه، ایجهه، اریگ، ایج، ایدج الاهواز، مالمیر یا مال امیر خوانده شدهاست. کلمه ایذه برگرفته از واژه ایجه یا ایگه فارسی باستان به معنی مسکن و محل زندگی است.(۵) به علاوه به دلیل وجود زیجهای بسیار در این ناحیه، این شهر به نام اریگ یا ایج خوانده میشدهاست. به عقیده برخی از محققین این شهر در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد «انزان» نامیده میشد و مرکز ایالت انزان بودهاست. میتوان ایذه را تغییر شکل یافته ((انزان)) عیلامی نیز دانست.
ایدیده یا ایدیذ عیلامی با توجه به اینکه تمدن عیلام در منطقه کوهستانی فعلی بختیاری قرار داشتهاست و شهر ایدیده از شهرهای مهم آن بودهاست و ایدیذه به معنای شهر کنار آب آمدهاست و به دلیل قرار گرفتن ایذه کنونی در کنار تالاب شط (منگر) میتوان گفت که ایدیده همان ایذه کنونی بودهاست. شباهت میان حروف ایدیده با حروف ایذه نیز میتواند دلیل براین مدعا باشد.
اوجا یا هوجا اوجا یا هوجا که یونانیان این شهر را به این اسم میخوانند و مردم آنجا را اوجیا میگفتند.
ایاپیر یا اجاپیر ایاپیر یا اجاپیرکه از اسامی باستانی این شهر میباشد و در کتیبههای اشکفت سلمان نام ایذه آیاپیر یا آجاپیر آمدهاست.
آنزان یا آنشان آنزان یا آنشان به معنی دارنده فر است[نیازمند منبع] که این نام از نظر زمانی قبل از آن است که یونانیان این شهر را اوجا یا هوجا بخوانند. از متون تاریخی چنین برمی آید که انشان یا انزان یکی از ایالتهای مهم دولت عیلام بودهاست و با توجه به گفتههای یاقوت حمودی در معجم البلدان میتوان به این نتیجه رسید که آنزان بر همین منطقه اطلاق میشدهاست زیرا این شهر در روزگار باستان از نواحی آباد بوده و اهمیتی بسزا داشتهاست و به همین دلیل آنزان که نام این شهر بودهاست برتمام ایالت اطلاق شدهاست.
ایزج یا ایذج اکثر مورخین در آثار خود این شهر را با نام ایزج ذکر کردهاند چنانکه ابن حوقل در صوره الارض ابودلف در سفرنامه، مقدسی در احسن التقاسیم حمدالله مستوفی در نزهه القلوب از این شهر با نام ایزج یاد کردهاند.
اصطخری در مسالک و الممالک از ایزج اسم برده و این شهر را جزو خوزستان دانستهاست و قزوینی در آثار البلاد به ایزج اشاره نموده و حدود جفرافیایی و آثار تاریخی آن را ذکر نمودهاست. طبری در تاریخ الرسل و الملوک و ابن ایثر در تاریخ کامل این شهر را با نام ایزج ذکر نمودهاند. مولف معجم البلدان نیز از عظمت منطقه بختیاری در روزگار سلوکیان سخن گفته و معتقد است که یونانیها در این خاک آبادیهایی ساخته بودند. در دوره ساسانیان از احداث و توسعه راهها در منطقه سخن به میان آمدهاست. عدهای از مورخین برخی ایل راههای فعلی بختیاری را یادگار آن دوران دانستهاند.
حافظ شیرازی نیزاز ایذج درغزل شماره ۳۹۰ دیوان خود چنین یادمیکند:
« | «بعدازاین نشکفت گربانکهت خلق خوشت *** خیزدازصحرای ایذج نافه مشک ختن» | » |
ایذه در روزگار ایلامیان آیاپیر، آنزان نامیده میشد. از واپسین روزگاران هخامنشی خاستگاه الیمایی ها(بازماندگان ایلامیان)بودهاست که هم زمان با دورهٔ سلوکی- پارت، بسته به شرایط قلمرو خود را گسترش میدادند. پیکره{مجسمه} مفرغین مرد شمی از آن دورهاست. در دوره ساسانی به نام ایذه خوانده شد و با گشودن آن به دست مسلمانان ایذج نامیده شد. اتابکان لر که در سدهٔ پنجم هجری پدیدار شدند، بدان مالمیر میگفتند، نامی که همچنان بر سر زبان هاست. از دههٔ ۱۳۳۰ شهر دگر باره ایذه نامیده شد. نام ایذه نامی بسیار باستانی است و از دوران پیش از ساسانیان رایج بودهاست. این شهر در دورههایی نامهای دیگری نیز داشتهاست نام مالمیر که همان مال امیر است (مال در زبان بختیاری به معنی خانهاست) بیشتر در زمان هزاراسفیان که به اتابکان لر بزرگ مشهور شدهاند کاربرد داشتهاست.
واژه باستانی ایذه در سدههای اخیر به کلی فراموش شده بود تا این که در زمان پهلوی اول، بار دگر زنده شد و در تیرماه ۱۳۱۴ هـ. ش، از سوی فرهنگستان ایران به نام پیشین خود، ایذه نامگذاری شد.(۲۰)
پیشینه تاریخی [ویرایش]
از آثار به دست آمده ایذه از جمله نگارهها و نقش برجستههای عیلامی (اولین حجاریهای ایران باستان قبل از هخامنشیان)، میتوان نتیجه گرفت که آنجا مرکز مهمی در زمان عیلامیها بودهاست. این آثار به دو دسته آثار عیلام قدیم و نو تقسیم میشود که به شرح زیر میباشند: دوره عیلام قدیم: این دوره به سلسله سیمشکی متعلق است که چندین بار توسط حاکم اور نابود گشت.(۷) آثار باقی مانده از این دوره به شرح ذیل است: الف) نقش برجسته شاهسوار: شاهسوار جایگاهی باستانی در حومه ایذهاست که در آن آثار باستانی از جمله نقش برجستهای متعلق به دوره عیلام قدیم (قرن ۲۰ ق. م.) واقع شدهاست. این نقش برجسته به احتمال زیاد نمایانگر صحنه بار عام یک پادشاه یا ابراز بندگی در مقابل یک خدا است. ب) نقش برجسته خونگ اژدر: این جایگاه به خونگ نوروزی نیز معروف است و در نزدیکی دریاچه میانگران (۱۲ کیلومتری شمال ایذه) واقع شدهاست که نقش برجستههای آن مانند شاهسوار حجاری شدهاست. دوره عیلام نو: ایذه در دوره عیلام نو «آیاپیر» نامیده میشدهاست و پادشاهان آن به صورت مستقل زیر نظر سوخالماهو وزیر اعظم عیلام حکومت مینمودند. حکومت عیلام در این دوران به صورت اتحادیهای بود و متشکل از تعدادی حکومتهای محلی مستقل اداره میشد.(۸) آثار این دوره عبارتند از: کول فره (کول فرح): کول فره برسی دره مانند در کوههای اطراف دشت، واقع در ۷ کیلومتری شمال شرقی ایذهاست که در عصر عیلام نو به عنوان نیایشگاهی باز مورد استفاده قرار میگرفتهاست. در این شکاف ۶ نقش برجسته به همراه نوشتارهای عیلامی (میخی) اطلاعات تاریخی ارزشمندی را در اختیار میگذارند. بیشتر این نقش برجستهها مراسم مذهبی یا میهمانیهای هانی شاه، پسر تاهی هی (تاخی هی) حاکم دست نشانده آیاپیر از طرف شوتروک ناهونته را یادآور مینمایند. از نکات جالب توجه این نقش برجستهها میتوان به آداب و رسوم امور مذهبی عیلام اشاره نمود که در آن کاهنان در حال قربانی کردن حیوانات و نوازندگان در حال نواختن موسیقی و مردم یا بزرگان دارای حالتی خاص (شاید حالت خلسه) در نیایش و حمل خدایان میباشند.(۹) اشکفت سلمان: تنگهای در کوه الهک واقع در شمال غربی ایذهاست. در این تنگه چهار نقش برجسته وجود دارد که تمامی آنها به هانی تعلق دارند که بیشتر به خانواده سلطنتی و خدایان اشاره نمودهاست. در این جایگاه باستانی روزگاری نیایشگاه «تاریشا» وجود داشتهاست.
براساس برخی روایات تاریخی، اسکندر پس از ورود به ایران و توقف در همدان به خاطر مرگ هفس تیون سردار جوان خود سخت آشفته شد و دستور داد که یالهای اسب و قاطرها را بچینند و کنگرههای برج و باروها را برافکنند. سپس غیب وی وی از طرف ژوپی تر، هفس تیون را نیم خدایی نامید و برای آمرزش وی قربانی طلب کرد. بالاخره اسکندر برای اینکه در جنگ تسلی بیابد، به مملکت کوسی ها رفته و پس از مطیع کردن آنها شکار انسان ترتیب داد و امر نمود تفاوتی بین مرد و زن، بزرگ و کوچک نگذاشته و همه را بکشند و این قصابی وحشت انگیز را قربانی دفن هفس تیون نامید. این حادثه در کوههای بختیاری در ایذه اتفاق افتاد.(۱۱) از این دوران و سپس از دوران پارتی چندین مجسمه و چند نقش برجسته و... باقی ماندهاست. از این زمان به بعد، ایذه مستقل اداره و به نام الیمائید خوانده میشد. آثار این دوره عبارتند از: خونگ یارعلی وند: در این جایگاه باستانی که در ۳ کیلومتری خونگ اژدر واقع شدهاست، نقش برجستهای شامل دو فرد الیمایی در یک مراسم آیینی وجود دارد.
سفرنامهی ايذه… قسمت اول
نه که حساش باشد، منتها چون وعدهاش را به يک عده دادهام، میخواهم چيزکی شبيه سفرنامه برای سفر اخيرم به ايذه بنويسم.
خوب، اول از هر چيز، ايذه کجاست؟ چون حوصله ندارم نقشه پيدا کنم، زحمتاش به گردن خودتان! اما تقريباً اصفهان، شهرکرد، ايذه و اهواز روی يک خط مستقيم قرار دارند. روی همين خط مستقيم به طول واحد با اهواز و اصفهان در دو سر پارهخط، ايذه حدوداً در چهار دهمای از اهواز قرار دارد. در شمال شرقی استان خوزستان.
ايذه، قشلاق ايل بختياری بوده و هنوز هم با اين که تعداد زيادیشان يکجا نشين شدهاند، قشلاق عشاير است. ييلاقشان هم شهرکرد بوده است.
سفر ما، يعنی و من و بابام، به اين ترتيب بود که شب يکشنبه با اتوبوس ساعت ده شب رفتيم شهرکرد. صبح، حدود شش-شش و نيم شهرکرد بوديم. شهرکرد را اصلاً نگشتيم و ساعت هفت و ربع، با سواری حرکت کرديم به سمت ايذه. مسير، شهرکرد، شلمزار، دوپلان، دهدز، ايذه بود.
متأسفانه در طول مسير عکس به آن صورت نگرفتم. هم اين که باران میآمد و هوا ابری بود، هم اين که يک قسمتاش را خواب بودم، چون در اتوبوس نمیتوانم بخوابم و حسابی به فنا میروم! ولی کلاً اين جاده بسيار زيبا است. مخصوصاً يک قسمتای که چندين ماندآب بود. آخرينشان، منظرهی بسيار خوبای به وجود میآورد که هنوز بسيار حسرت میخورم که عکس نگرفتم، دشت سبز و اين ماندآب مياناش، روبهرویاش کوه و پشت اين کوه، کوهای بلندتر که برفهای سرش هم آب نشده بود.
طول مسير، درهها و رود درونشان، با پوشش جنگلهای زاگرسی و جادهای که اين ميان پيچ و تاب میخورد. اين زيبايی البته گاه به گاه فراموشات میشود و چون کار ديگری از دستات برنمیآيد، عصبانی میشوی و افسوس میخوری، چرا که بسياری جاها را کشت ديم کردهاند. جاهايی که نه تنها از نظر زيست محيطی فاجعه است، بلکه از نظر اقتصادی هم برایشان نمیارزد. حالا چرا اين کار را انجام دادهاند؟ دليل اول به حماقت مردم بر میگردد که گويا از نسلهای گذشتهی خودشان هم عقبتر رفتهاند. قديمیهای همين مردم میدانستهاند که اين کارها باعث شسته شدن خاک و آمدن سيل میشود. بعد حماقت ريشهدواندهی اين سالها، باعث شده که حتی برای حفظ جان خودشان هم که شده، عقل به خرج ندهند. دليل دوم و شايد اصلی هم به خاطر قوانين احمقانهی اسلامی است که هر کس زمينای را آباد کند، زمين به خودش تعلق میگيرد! اين قانون برای سرزمينای با جغرافيای کاملاً متفاوت با ايران است، برای عربستان خشک و برهوت… فعلاً که حماقت نيروی پيشبرندهی بشری نيست، نيروی ثابت کنندهی جمهوری اسلامی است… بگذريم.
اولين جايی که توقف کرديم، پس از دهدز بود که من از چند نفر شنيده بودم پشت درياچهی سد کارون سه، دشتای پر از گل است، دست نخورده و بکر، و روستاهايی که حتی برق هم ندارند و بايد با قايق بروی. يکی از دلايل اصلی اين مسافرتام هم همين بود، به عشق بهشت گمشدهی ايران، به قول آن دوستان. جادهی قديم، الآن رفته زير آبِ درياچهی سد کارون سه:
عکس 1: جادهی قديمای دهدز-ايذه که الآن نبايد بدون قايق ادامهاش داد! آن هم کلاه من است به همراه بابام D:
اصولاً آب وقتای میآيد، يک چيزهايی میروند زيرش، مثلاً درختها:
عکس 2: درختای که غرق شد. اين درخت..قالاق قالاق…..
خوب وقتی که چيزی که رفته زير آب درخت باشد، قشنگ هم ممکن است باشد، ولی وقتی آثار باستانی با قدمتای حداقل دوهزار سال باشد، چه میتوان گفت؟
از اين جا، در مورد آن دشت و بهشت گمشده، سوال کرديم که هيچ کس نمیدانست. روستاهايی بودند که برق نداشته باشند و مسيرشان هم رفته باشد زير آب ولی منطقه مشخصاً کوه و دره بود و نه دشت. خلاصه حسابی خورد تو حالمان. اما تصميم گرفتيم حداقل با قايق برويم يکی از اين روستاها. البته بايد تأکيد کنم که اين يکی از مزايای آمدن پدرم بود. اگر خودم بودم، هيچ وقت پول بابت اين چيزها نمیدادم! در طول مسير هم که با قايق چيزی حدود چهل و پنج دقيقه طول کشيد هيچ اثری از دشت نبود. مناظر مانند زير بودند:
عکس3: روی درياچهی سد کارون سه
با قايق رفتيم تا روستايی به نام شیوند. میدانستم که در شیوند نقش برجستهای از دوران اليمايی وجود دارد. اليمايیها همزمان اشکانيان بودهاند و حاکمان منطقهای اين قسمت بودهاند. پياده شديم و تا شیوند را پياده رفتيم. مردمشان هم بسيار مهربان بودند. همين جا يک موضوع کمی تا قسمتای فرعی را بنويسم. در شیوند يکی از قشنگترين دختران اين سفر را ديدم! اصولاً در ميان بختياریها، دخترهای قشنگ میديدی، ولی خيلی هم زياد نبودند. اين يکی واقعاً خوب بود. حيف که نمیشد عکس گرفت! از چند نفری پرسيديم که نقش برجسته کجاست و معلوم شد چندان هم نزديک نيست. بابا که کمی هم خسته شده بود در روستا ماند و من با جهانبخش کيانی، که پسری بيست و دو ساله و از عشاير ساکن شیوند بود با موتورش رفتيم بالا. تا آخر روستا که به رودی میخورد را با موتور رفتيم و بقيه را پياده تا رسيديم به آبشار شیوند:
عکس 4: آبشار شیوند با آبای گوارا از چشمههای زاگرس
عکس 5: نمايی ديگر از آبشار شیوند با همان آب گوارا از همان چشمهها!
البته نه من (مشخصاً) و نه جهانبخش جای نقش برجسته را بلد نبوديم! شانس آورديم و چند پسر چوپان آنجا بودند که بلد بودند. نقش همان طور که گفتم مربوط به دوران اليمايی است، که طرح چند نفر است که دارند يک کاری میکنند که من نمیفهمم. دکتر مهرکيان که اين نقش را در سال شصت و پنج خورشيدی کشف کرده، گفته که “پيکرهای لميده بر ارابه” در آن است که من اين را نمیبينم. دو ورزو (گاو کوهاندار) که يکی پشت ديگری است و کمای دقت نياز دارد، به همراه احتمالاً کاهنای. احتمالاً نمايانگر يک مراسم آئينی است. يک پيکرهی کوچکتر از کاهن هم در پايين سمت راست وجود دارد که آن را هم متوجه نمیشوم. به نظر من آن چند پيکرهی بالای نقش، دارند ساز میزنند. به هر صورت، خودتان قضاوت کنيد که دارند چه کار میکنند:
عکس 6: نقش برجستهی شیوند.
فکر کنم در عکس پايين، ارابه يا چنين چيزی، مشخص باشد:
عکس 7: نقش برجستهی شیوند، نمای اين طرفی، از اون کنار
بعد از اين که نقش برجسته را ديدم هم خوب با سرعت برگشتيم پايين و من کلاهام را (احتمالاً کنار رودخانه که آب خوردم!) جا گذاشتم. به جهانبخش هم گفتم اگر پيدایاش کرد باشد برای خودش!! که کلی خنديديم و البته به بابا گفتم کلاه را دادم به جهان بخش. عجب آدم خالیبندی…
بعد فکر میکنيد چه کار کرديم؟ نه! انصافاً چی فکر میکنيد؟ خوب برگشتيم آن طرف درياچه ديگر… (بیمزه) و من هم متأسفانه آن دختره را نديدم که يک عکس ازش بگيرم (بهتر…. چه ديدی؟ شر میشد) و خلاصه رفتيم ايذه. سر راه هم البته سد کارون سه بود:
عکس 8: سد کارون سه.
در مورد سد، نمیتوانم ننويسم. مشخصاً هر جايی نمیتوان سد زد. چنين سدی هم برای اين منطقه و کل کشور بسيار مفيد است. مطالعات سد هم از سال هزار و سیصد و چهل آغاز شده بوده. ولی آيا ارزش زير آب رفتن اين همه آثار ارزشمند را دارد؟ به عنوان تنها چند نمونه، از وبلاگ سازمان غير دولتی آياپير (وبلاگ جديدشان)نقل میکنم: “اولين پل معلق ايران مربوط به عهد قاجار، تعدادی آسياب قديمی، قلعه تيموری، سازههای سلجوقی و اخيرا معبدی گمشده از دوره اليمايیها، از جمله آثاری بود كه طی روزهای گذشته، يك به يك زير آب رفتند.”
مشخصاً هيچ کدام از ملاحظات زيست محيطی و حفظ آثار در کارهای اين قوم ايران ويرانکن وجود ندارد. تنها راه چاره احتمالاً سرنگونای اين حکومت باشد، ولی مشکل به نظر اساسیتر است. مثلاً آن همه سر و صدايی که در مورد پاسارگاد و زير آب رفتن آرامگاه کوروش به وجود آمد، در مورد اين جا وجود نداشت. در صورتای که پاسارگاد زير آب نخواهد رفت و سطح آب (اگر اشتباه نکنم) هفت کيلومتر با آن فاصله خواهد داشت. البته ايرادهای فراوان دارد، مثل بالا رفتن سطح رطوبت منطقه يا زير آب رفتن تنگ بلاغی که محلهای کاوش نشدهی فراوانای دارد. سخن در اين مورد فراوان است و يک بحث کارشناسی میطلبد که من دانشاش را ندارم. مثلاً اين سوال برایام مطرح است که در سرزمين گرم و خشکای مانند ايران، آيا سد زدن بهترين راه است؟ يک چيزهايی نيکآهنگ کوثر در مورد کار پدرش نوشته بود در مورد آبخيز داری. آيا توسعه و به روزسازی راه و روشهای بومی که از ديرباز در ايران رايج بوده (کاريز و از اين دست) جواب بهتری نيست؟ و همهی اينها به کنار، آيا تنها در آن قسمت بوده است که میشده سد زد؟ اگر نه، آيا نمیشد کاوشها را به جايی رساند و بعد سد زد؟ البته مشخصاً جواب سوال آخر منفی است. در عصر حملهی دوم اعراب به سر میبريم، قوم وحشی يورشگر میسوزند و میدزدند و میبرند.
خوب…. خيلی از سفرنامهنويسی دور افتادم!
حوالی ساعت پنج عصر دوشنبه ايذه بوديم. وقتای با پدرت مسافرت میکنی، يک مزايايی مانند پول دادن برای قايق و در نتيجه شیوند را ديدن وجود دارد، يک معايبای مانند کاهش سطح ماجراجويی را هم در کنارش بايد بپذيری. هر چه میگذرد مسافرت کردنهایام خاصتر میشود. سبکتر مسافرت میکنم. مثلاً اين بار چادر را هم برنداشتم که در هوای آزاد بخوابم. البته پدرجان با اين استدلال که حاضر نيست ميان “جک و جونور” بخوابد چادر برداشتند. اما در نهايت، چادر هم نيازی نشد، چون مجبور شدم اعتراضای نکنم و برويم مسافرخانهای در ايذه! حس “ادونچرينگ” من ارضا نشد!!
خلاصه، وسايل را گذاشتيم و رفتيم طاق طويله که در خود شهر ايذه واقع است. طاق طويله، بنايی است مربوط به دورهی اتابکان لر بزرگ، هم زمان با دورهی ايلخانيان- تيموريان (قرن هفتم- هشتم هجری). بنا با سنگ و گچ ساخته شده و کاوشها در آن ادامه دارد. امسال در طاق طويله عکسای نگرفتم و برای همين میخواستم عکسای ازش نگذارم. راستاش الآن نگاه کردم و ديدم پارسال هم عکسای نگذاشتهام. پس اين شما و اين هم طويله… بخشيد، طاق طويله:
عکس 9: طاق طويله، بنايی در آخرهای(!) ايذه و نزديک روستای نورآباد
عکس را هم پارسال گرفتهام و الآن يک سری تغيير کرده است. کاوشها چنان که گفتم، در اين جا ادامه دارد. به سرپرستی دکتر مهرکيان.
خوب، تا همين جایاش را داشته باشيد که همين هم دو- سه روزی طول کشيده نوشتناش. بقيهاش را چند روز ديگر اضافه خواهم کرد…. قسمتهای خوباش مانده هنوز!
او فارغ التحصیل رشته طراحی صحنه تئاتراز دانشگاه سن دیه گواست.
او علاقمند به طراحی جواهرات بود و در طراحی مروارید حتی مدرک هم دارد.
تاریخچه شهرستان ایذه
قطعه سنگ نامنظم خاكستري رنگي است كه بر روي آن نقشزني ايستاده حجاري شده است. با وجود خرابي و آسيبهاي وارده به اين مجسمه، وضع و حالت و لباسهاي مجسمه ظاهراً دال بر زن بودن اين مجسمه زيبا دارد. اين مجسمه در مسير ايذه به طرف مسجد سليمان پس از پشت سرگذاشتن آبادي پيون و تنگ ليموچي در سوسن واقع شده است.
قلعه تل
اين قلعه توسط محمدتقيخان بختياري در سرتلي در ناحيه ايذه بنا شده است. اين قلعه مركز خانهاي ايل بختياري بوده و چندين قلعه در آن وجود داشته است. مردم قلعه تل به هنگام كندن پي خانهشان دو سنگ بزرگ كه به زمان عيلاميان مربوط ميشوند، از زمين بيرون آوردهاند. يكي از سنگها پايه ستون و ديگري سنگي منقوش است كه چهار نقش دارد و دو نفر در مقابل دو نفر ايستادهاند.
قلعه ديزه وراز
اين قلعه در شمال كوه دلا قرار دارد. پلههاي زيادي از پايين تا قلعه وجود دارد. اين قلعه در بلندترين قله كوه دلا ساخته شده است. ساختمان اين قلعه به زمان فرامرز اشکانی می رسد.
قلعه اَرك يا اَرخ
اين قلعه روي كوهي مشرف به شلاه ساخته شده و پايين كوه روبروي آسيابهاي آبي قلعه ديگري وجود دارد كه جوي آبي به صورت دايره درون حياط آن كشيده شده است. اين كاخ – قلعه در بين دو رودخانه قرار دارد كه روي يكي از آنها پلي وجود داشته و بر اثر زمان خراب شده و فقط يكي از ستونهاي آن باقيمانده است. اين كاخ قلعه مقر حكومت قوم عيلام بوده است.
روستاي شمي
اين روستا در دهستان شمي شهرستان ايذه واقع شده است. در فاصله نه كيلومتري اين روستا آثار باستاني بسيار زيبا و مشهوري نظير مجسمههاي بزرگ برنزي، سنگهاي مرمري، گورهاي باستاني از دوره پارتها كشف شده است، برخي از اين مجسمهها و اشياء بهدست آمده جزء شاهكارهاي مسلم ريختهگري و فلزگدازي است. گورستان شمي نيز به دوره ساسانيان مربوط است.
نقش حونگ اژدل يا اژدر
در پانزده كيلومتري شمال ايذه در شرق خونگ اژدر قطعه سنگي بسيار عظيم قرار دارد كه بر روي آن نقش مهرداد اول يا دوم اشكاني حجاري شده كه بر اسبي سوار است و كبوتري حلقه قدرت را همراه نامهاي به او تقديم ميكند و افرادي (روحي) به حضورش بار يافتهاند.
بردنبشته ايذه
در راه ايذه به پيون پس از طي يك كيلومتر، در كف دره برد نبشته، قطعه سنگ نامنظمي به وسيله حجاران زبردستي حجاري شده است و نقشهاي بسيار زيبا و زنده و پرتحركي بر سطوح آنها حك شده است. نقشهاي اين سنگنبشته عبارت از مرد بلند قدي با گيسوان گشاده و انبوه با كلاهگرد بيكنگره با شمشيري به دست است. در سمت راست اين نقش سواري حجاري شده است. در سمت چپ نيز نقش چند انسان حجاري شده به چشم ميخورد.
نقوش كول فره
كتيبه كول فره در انتهاي دشت ايذه قرار دارد. در اين اثر نقوش بديع و حيرتانگيزي از صورتهاي شاه، فرمانروا، زن، مرد، اسرا و جانوراني چون گاو، گاوميش و گوسفند حجاري شدهاند. نقوش اين كتيبه در حال نيايش و احترام و حمل هدايا و تقديس ربالنوع يا امير ديده ميشوند. اين اثر به دوران حكومت عيلام (قبل از ميلاد) مربوط است و از آثار بسيار مهم باستاني استان خوزستان به شمار ميرود.
نقوش كوباد ايذه
از كوه فره ايذه به طرف جاده دز و در جهت شرق آن گورستاني وجود دارد كه در نزديك آن قطعه سنگي به چشم ميخورد. روي اين صخره يك مربع مستطيل به طول و عرض تقريبي يك و نيم سه متر حجاري شده است. در اين لوح از سمت چپ پنج انسان ايستاده با لباس بلند و دو دست روي سينه حجاري شدهاند. در جلو اين پنج نفر نقش مردي يا زني بر سكو يا تختي نشسته است كه به سوي آن پنج نقش توجه دارد. لباس اين نقش هم چون ديگر نقشها دامني بلند است. مردم ناحيه به اين نقش نام مكتبخانه يا مدرسه دادهاند.
كتيبه هاني
در كناره شمال شرقي كوههايي كه جلگه مال امير به آنها محدود ميشود، (شهرستان ايذه) نقوش برجسته كتيبههايي به خط عيلامي ديده ميشود كه اكثر آنها به نام پادشاهاني به نام «هاني» پسر «تاهيهي» موسوم ميباشد. هاني حاكم محلي ايذه بود كه در زمان عيلاميان به نام «آيامپير» يا «آياتم» مشهور شده است.
جاذبه هاي طبيعي
تاراز
كوه نيمهجنگلي تاراز در دهستان سوسن و در شصت و هفت كيلومتري شمال غربي ايذه واقع شده و حدود دوهزار هفتصد و چهل و سه متر ارتفاع دارد. آب چلو از اين كوهستان سرچشمه ميگيرد. كوه تاراز از شمال غربي به كوه للر و از جنوب به كوه تخت سرشط متصل است و دامنههاي شرقي آن به آب بازيافت منتهي ميشود.
تلگه
كوه نيمه جنگلي تلگه در دهستان سوسن، در بيست و هشت كيلومتري شمال شرقي ايذه واقع شده و حدود سه هزار و پنجاه متر ارتفاع دارد. اين كوه از جنوب به كوه دزسفيد، از جنوب شرقي به كوه تاوارا، از شمال به كوه چور و از شمال غربي به كوه گمزرد متصل است.
تورك
كوه تورك جزء دهستان سوسن شهرستان ايذه است. اين كوه در فاصله نود و يك كيلومتري شمال غربي ايذه با ارتفاع سه هزار و سيصد و نوزده متر واقع شده است. اين كوه سرچشمه رودخانههاي آب بازافت و لب است. تورك از شمال غربي به كوه لملي متصل است و جزء كوهستان زاگرس بهشمار ميرود.
دوتو
كوه جنگلي دوتو در دهستان هپرو، در پنجاه و هشت كيلومتري جنوب شرقي ايذه واقع شده است. ارتفاع اين كوه حدود سه هزار و صد و هفتاد متر است. اين كوه از جنوب به كوه كله متصل است و از شمال به كوه ليراب ميپيوندد. دامنههاي شرقي اين كوه به دره رودخانه سيراب و دامنههاي غربي آن به دروه رودخانه صيدون متصل ميشود. در دامنه غربي اين كوه درياچه كوچي در ميان دو كوه كله و دوتو قرار دارد و آب از زمين و اطراف آن ميجوشد. دامنههاي اين كوه از جنگل پوشيده شده و جزء كوهستان مونگشت از كوهستان بزرگ زاگرس بهشمار ميرود.
كله
كوه كله در دهستان هپرو در پنجاه و نه كيلومتري جنوب شرقي ايذه واقع شده است. ارتفاع اين كوه حدود سه هزار و ده متر است. اين كوه از شمال به كوه دوتو متصل است. رودخانه صيدون از غرب، رودخانه اعلاء از جنوب و رودخانههاي ليراب و سمه از شرق آن عبور ميكنند. در دامنه غربي اين كوه چشمهاي است كه آب آن در يك درياچه كوچك جمع ميگردد. اين درياچه كه «دوتو» نام دارد در ارتفاع حدود هزار و ششصد و هشتاد متري قرار دارد. كوه كله جزء كوهستان مونگشت از كوهستان بزرگ زاگرس بهشمار ميرود و دامنههاي آن از جنگل پوشيده شده است.
مونگشت (منگشت)
كوهستان مونگشت در شهرستانهاي لردگان و ايذه، مركب از كوههاي تنوش، ناشليل، زردحلقه، نشا، سهپران، سرچاه، قوچه، بدرنگان، برآفتاب، كله، كلمه و دوزرد قرار دارد. بلندترين قله اين كوهستان سه هزار و ششصد و سيزده متر ارتفاع دارد كه در 55 كيلومتري جنوب شرقي ايذه و در پنجاه و دو كيلومتري گرمان و در سيزده كيلومتري شمال غربي روستاي ليراب واقع شده است. رودخانههاي هلايجان، آب زردك، صيدون از دامنههاي غربي، ليراب و سمه از دامنه جنوبي، خرسان و كارون از دامنههاي شرقي اين كوهستان سرچشمه ميگيرند. بخش عظيمي از اين كوهستان را جنگلهاي نسبتاً انبوه پوشانيده و در انتهاي آن درياچهاي به نام «بوندان» ايجاد شده است.
اشكفت سلمان
غار سلمان در فاصله سه كيلومتري جنوب غربي شهر ايذه كنوني، در انتهاي درهاي واقع شده است. اشكفت سلمان محوطهاي وسيع است كه در درون صخره طبيعي كوه به صورت سرپناهي با آثار آبرفتي و يك چشمه آب شيرين گوارا (كه از درون غاري كوچك و باريك بيرون ميآيد) تشكيل ميشود. روبهروي مجموعه اشكفت سليمان در سمت راست و در منتهياليه كوهي كه روبهروي آن است، دو نقش نيمرخ برجسته كه در درون دو چهار گوش مقعر حجاري شدهاند، وجود دارد. نقش اول مركب از تصوير سه شخص است كه پشت سر هم در يك رديف ايستادهاند. آتشداني فروزان در جلوي آنهاست كه بلندي آن تا زانوان آنها ميرسد. در لوحه دوم كه با فاصله چند متر از لوحه اول و بر سطح قلعه سنگي ديگر حجاري شده، دو نقش وجود دارد كه يكي از آنها نقش مردي و ديگري نقشزني است. اما در شرق اين دو لوحه اشكفت بزرگ يعني سايهبان خميده كوه قرار دارد كه در زير آن بر روي بدنه كوه يك كتيبه مستطيل شكل ميخي و چند نقش حجاري شده و در زير اين كتيبه كه در ارتفاع قرار دارد، محل نشستن و تختگاه و يا انجام مراسمي ديده ميشود.
قطعه سنگ نامنظم خاكستري رنگي است كه بر روي آن نقشزني ايستاده حجاري شده است. با وجود خرابي و آسيبهاي وارده به اين مجسمه، وضع و حالت و لباسهاي مجسمه ظاهراً دال بر زن بودن اين مجسمه زيبا دارد. اين مجسمه در مسير ايذه به طرف مسجد سليمان پس از پشت سرگذاشتن آبادي پيون و تنگ ليموچي در سوسن واقع شده است.
قلعه تل
اين قلعه توسط محمدتقيخان بختياري در سرتلي در ناحيه ايذه بنا شده است. اين قلعه مركز خانهاي ايل بختياري بوده و چندين قلعه در آن وجود داشته است. مردم قلعه تل به هنگام كندن پي خانهشان دو سنگ بزرگ كه به زمان عيلاميان مربوط ميشوند، از زمين بيرون آوردهاند. يكي از سنگها پايه ستون و ديگري سنگي منقوش است كه چهار نقش دارد و دو نفر در مقابل دو نفر ايستادهاند.
قلعه ديزه وراز
اين قلعه در شمال كوه دلا قرار دارد. پلههاي زيادي از پايين تا قلعه وجود دارد. اين قلعه در بلندترين قله كوه دلا ساخته شده است. ساختمان اين قلعه به زمان فرامرز اشکانی می رسد.
قلعه اَرك يا اَرخ
اين قلعه روي كوهي مشرف به شلاه ساخته شده و پايين كوه روبروي آسيابهاي آبي قلعه ديگري وجود دارد كه جوي آبي به صورت دايره درون حياط آن كشيده شده است. اين كاخ – قلعه در بين دو رودخانه قرار دارد كه روي يكي از آنها پلي وجود داشته و بر اثر زمان خراب شده و فقط يكي از ستونهاي آن باقيمانده است. اين كاخ قلعه مقر حكومت قوم عيلام بوده است.
روستاي شمي
اين روستا در دهستان شمي شهرستان ايذه واقع شده است. در فاصله نه كيلومتري اين روستا آثار باستاني بسيار زيبا و مشهوري نظير مجسمههاي بزرگ برنزي، سنگهاي مرمري، گورهاي باستاني از دوره پارتها كشف شده است، برخي از اين مجسمهها و اشياء بهدست آمده جزء شاهكارهاي مسلم ريختهگري و فلزگدازي است. گورستان شمي نيز به دوره ساسانيان مربوط است.
نقش حونگ اژدل يا اژدر
در پانزده كيلومتري شمال ايذه در شرق خونگ اژدر قطعه سنگي بسيار عظيم قرار دارد كه بر روي آن نقش مهرداد اول يا دوم اشكاني حجاري شده كه بر اسبي سوار است و كبوتري حلقه قدرت را همراه نامهاي به او تقديم ميكند و افرادي (روحي) به حضورش بار يافتهاند.
بردنبشته ايذه
در راه ايذه به پيون پس از طي يك كيلومتر، در كف دره برد نبشته، قطعه سنگ نامنظمي به وسيله حجاران زبردستي حجاري شده است و نقشهاي بسيار زيبا و زنده و پرتحركي بر سطوح آنها حك شده است. نقشهاي اين سنگنبشته عبارت از مرد بلند قدي با گيسوان گشاده و انبوه با كلاهگرد بيكنگره با شمشيري به دست است. در سمت راست اين نقش سواري حجاري شده است. در سمت چپ نيز نقش چند انسان حجاري شده به چشم ميخورد.
نقوش كول فره
كتيبه كول فره در انتهاي دشت ايذه قرار دارد. در اين اثر نقوش بديع و حيرتانگيزي از صورتهاي شاه، فرمانروا، زن، مرد، اسرا و جانوراني چون گاو، گاوميش و گوسفند حجاري شدهاند. نقوش اين كتيبه در حال نيايش و احترام و حمل هدايا و تقديس ربالنوع يا امير ديده ميشوند. اين اثر به دوران حكومت عيلام (قبل از ميلاد) مربوط است و از آثار بسيار مهم باستاني استان خوزستان به شمار ميرود.
نقوش كوباد ايذه
از كوه فره ايذه به طرف جاده دز و در جهت شرق آن گورستاني وجود دارد كه در نزديك آن قطعه سنگي به چشم ميخورد. روي اين صخره يك مربع مستطيل به طول و عرض تقريبي يك و نيم سه متر حجاري شده است. در اين لوح از سمت چپ پنج انسان ايستاده با لباس بلند و دو دست روي سينه حجاري شدهاند. در جلو اين پنج نفر نقش مردي يا زني بر سكو يا تختي نشسته است كه به سوي آن پنج نقش توجه دارد. لباس اين نقش هم چون ديگر نقشها دامني بلند است. مردم ناحيه به اين نقش نام مكتبخانه يا مدرسه دادهاند.
كتيبه هاني
در كناره شمال شرقي كوههايي كه جلگه مال امير به آنها محدود ميشود، (شهرستان ايذه) نقوش برجسته كتيبههايي به خط عيلامي ديده ميشود كه اكثر آنها به نام پادشاهاني به نام «هاني» پسر «تاهيهي» موسوم ميباشد. هاني حاكم محلي ايذه بود كه در زمان عيلاميان به نام «آيامپير» يا «آياتم» مشهور شده است.
جاذبه هاي طبيعي
تاراز
كوه نيمهجنگلي تاراز در دهستان سوسن و در شصت و هفت كيلومتري شمال غربي ايذه واقع شده و حدود دوهزار هفتصد و چهل و سه متر ارتفاع دارد. آب چلو از اين كوهستان سرچشمه ميگيرد. كوه تاراز از شمال غربي به كوه للر و از جنوب به كوه تخت سرشط متصل است و دامنههاي شرقي آن به آب بازيافت منتهي ميشود.
تلگه
كوه نيمه جنگلي تلگه در دهستان سوسن، در بيست و هشت كيلومتري شمال شرقي ايذه واقع شده و حدود سه هزار و پنجاه متر ارتفاع دارد. اين كوه از جنوب به كوه دزسفيد، از جنوب شرقي به كوه تاوارا، از شمال به كوه چور و از شمال غربي به كوه گمزرد متصل است.
تورك
كوه تورك جزء دهستان سوسن شهرستان ايذه است. اين كوه در فاصله نود و يك كيلومتري شمال غربي ايذه با ارتفاع سه هزار و سيصد و نوزده متر واقع شده است. اين كوه سرچشمه رودخانههاي آب بازافت و لب است. تورك از شمال غربي به كوه لملي متصل است و جزء كوهستان زاگرس بهشمار ميرود.
دوتو
كوه جنگلي دوتو در دهستان هپرو، در پنجاه و هشت كيلومتري جنوب شرقي ايذه واقع شده است. ارتفاع اين كوه حدود سه هزار و صد و هفتاد متر است. اين كوه از جنوب به كوه كله متصل است و از شمال به كوه ليراب ميپيوندد. دامنههاي شرقي اين كوه به دره رودخانه سيراب و دامنههاي غربي آن به دروه رودخانه صيدون متصل ميشود. در دامنه غربي اين كوه درياچه كوچي در ميان دو كوه كله و دوتو قرار دارد و آب از زمين و اطراف آن ميجوشد. دامنههاي اين كوه از جنگل پوشيده شده و جزء كوهستان مونگشت از كوهستان بزرگ زاگرس بهشمار ميرود.
كله
كوه كله در دهستان هپرو در پنجاه و نه كيلومتري جنوب شرقي ايذه واقع شده است. ارتفاع اين كوه حدود سه هزار و ده متر است. اين كوه از شمال به كوه دوتو متصل است. رودخانه صيدون از غرب، رودخانه اعلاء از جنوب و رودخانههاي ليراب و سمه از شرق آن عبور ميكنند. در دامنه غربي اين كوه چشمهاي است كه آب آن در يك درياچه كوچك جمع ميگردد. اين درياچه كه «دوتو» نام دارد در ارتفاع حدود هزار و ششصد و هشتاد متري قرار دارد. كوه كله جزء كوهستان مونگشت از كوهستان بزرگ زاگرس بهشمار ميرود و دامنههاي آن از جنگل پوشيده شده است.
مونگشت (منگشت)
كوهستان مونگشت در شهرستانهاي لردگان و ايذه، مركب از كوههاي تنوش، ناشليل، زردحلقه، نشا، سهپران، سرچاه، قوچه، بدرنگان، برآفتاب، كله، كلمه و دوزرد قرار دارد. بلندترين قله اين كوهستان سه هزار و ششصد و سيزده متر ارتفاع دارد كه در 55 كيلومتري جنوب شرقي ايذه و در پنجاه و دو كيلومتري گرمان و در سيزده كيلومتري شمال غربي روستاي ليراب واقع شده است. رودخانههاي هلايجان، آب زردك، صيدون از دامنههاي غربي، ليراب و سمه از دامنه جنوبي، خرسان و كارون از دامنههاي شرقي اين كوهستان سرچشمه ميگيرند. بخش عظيمي از اين كوهستان را جنگلهاي نسبتاً انبوه پوشانيده و در انتهاي آن درياچهاي به نام «بوندان» ايجاد شده است.
اشكفت سلمان
غار سلمان در فاصله سه كيلومتري جنوب غربي شهر ايذه كنوني، در انتهاي درهاي واقع شده است. اشكفت سلمان محوطهاي وسيع است كه در درون صخره طبيعي كوه به صورت سرپناهي با آثار آبرفتي و يك چشمه آب شيرين گوارا (كه از درون غاري كوچك و باريك بيرون ميآيد) تشكيل ميشود. روبهروي مجموعه اشكفت سليمان در سمت راست و در منتهياليه كوهي كه روبهروي آن است، دو نقش نيمرخ برجسته كه در درون دو چهار گوش مقعر حجاري شدهاند، وجود دارد. نقش اول مركب از تصوير سه شخص است كه پشت سر هم در يك رديف ايستادهاند. آتشداني فروزان در جلوي آنهاست كه بلندي آن تا زانوان آنها ميرسد. در لوحه دوم كه با فاصله چند متر از لوحه اول و بر سطح قلعه سنگي ديگر حجاري شده، دو نقش وجود دارد كه يكي از آنها نقش مردي و ديگري نقشزني است. اما در شرق اين دو لوحه اشكفت بزرگ يعني سايهبان خميده كوه قرار دارد كه در زير آن بر روي بدنه كوه يك كتيبه مستطيل شكل ميخي و چند نقش حجاري شده و در زير اين كتيبه كه در ارتفاع قرار دارد، محل نشستن و تختگاه و يا انجام مراسمي ديده ميشود.
یر نام عجیب 3 روستا در شهرستان ایذه توسط وزارت کشور
به گزارش مهر ،سید صولت مرتضوی معاون سیاسی وزیر کشور با ارسال نامه های جداگانه به هاشمی استاندار کرمانشاه وحجازی استاندار خوزستان تغییر نام و نامگذاری تعدادی از عناصر و واحد های تقسیمات کشوری این استانها را ابلاغ کرد.
در این نامه نقاط جمعیتی پشکله علیا، پشکله وسطی و پشکله سفلی از توابع دهستان چشمه کبود بخش مرکزی شهرستان هرسین در استان کرمانشاه به ترتیب به پشت گله علیا،پشت گله وسطی و پشت گله سفلی تغییر می کند.
همچنین نام روستای گنداب علیا و نقطه جمعیتی گنداب سفلی از توابع دهستان حر بخش مرکزی شهرستان صحنه در استان کرمانشاه به ترتیب به قنداب علیا و قنداب سفلی تغییر می کند.
معاون سیاسی وزیر کشور در نامه ای جداگانه به حجازی استاندار خوزستان تغییر نام شهرصالح مشطت، مرکز بخش فتح المبین از توابع شهرستان شوش در استان خوزستان به شهر فتح المبین و روستای ظلم آباد از توابع دهستان عقیلی جنوبی بخش عقیلی شهرستان گتوند به روستای محمدی را اعلام کرد.
همچنین نام روستای سرتنگ شبکوری و روستای اشکفت جاموشی از توابع دهستان حومه شرقی بخش مرکزی شهرستان ایذه به ترتیب به تاشار و گلستان تغییر پیدا می کند.
مرتضوی از استانداران کرمانشاه و خوزستان خواسته است با توجه به قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری و آئین نامه اجرایی آن، اقدام لازم به عمل آورند.
اغی که در ایذه برای حیوانات قرمز می شود!!
از انجایی که چهارراه یا میدان اصلی هر شهر نمادی از مدیریت شهری هر شهر به حساب می اید.اینبار شاهد تاسف دیگری برای شهر ستان ایذه شدیم.در چهار راه اصلی خیابان امام هنگامی که پشت چراغ قرمز توقف داشتیم ،ناظر رژه ای منظم از گارد بزغاله ای شدیم که انگار جلوی شهردار رژه می رفتند. البته شهری که نماد شهری اش مملو از گاری های سمبوسه و فلافل فروشی و سبدهای مرغ فروشی ای که بوی گندشان به مشام همه بجزء مسئولین نمی رسد باید اینطور باشد.وقتی که این چها راه شباهت بیشتری به بازار فروش و کرایه موتور سه چرخ دارد و انگار نه انگار که این میدان اصلی شهر است .در اینجا به بزها باید حق که به جای دستندرکاران به میدان بیایند و خودی نشان دهند.میدان اصلیکه پاتق ارازل واوباش و کفتر فروشان و قمار بازانی که صدای خال و زدی بردی به گوش همه بجزء مسئولین شهر نمیرسد آن هم دقیقا روبروی بعضی ها که سینه سپر کرده و انگار مادرزاد فقط بری توقیف موتور سیکلت بدنیا آمدند؟ آن هم هف هشت نفری!!!
انسافا کار این حیوانات زبان بسته قابل تحسین است،لااقل هر چند تعدادشان کم بود ولی دل وجرات گشت زدن را در شهر داشتند.چون اینها نه فامیلی دارند و نه بده بستانی و نه......؟
البته شهری که نماینده اش مرکز شهر را فقط برای تبلیغات می خواهد ....................باید به میدان بیایند!!!!!!
مجسمه مرداشکانی مدفون در خاک!/ هویت مرد شمی در ایذه دردسرساز شد
به گزارش خبرنگار مهر، سال گذشته مسئولان شهرداری ایذه در استان خوزستان تندیس فلزی مرد اشکانی که به مرد شمی یا مرد پارتی نیز مشهور است را با هزینه 300 میلیون تومان ساختند و قصد داشتند تا آن را در میدان الیما ایذه نصب کنند اما برخی دیگر از مسئولان استانی با این اقدام مخالفت کرده و اعلام کردند که وقتی نمی دانیم مرد اشکانی چه کسی بوده و چه شخصیتی داشته چرا باید تندیس آن را در میدان اصلی شهر ایذه نصب کنیم.
به همین منظور اکنون تندیس مرد اشکانی که مدتها در انتظار تعیین تکلیف بود، در خاک مدفون شده است تا روزی یا هویتش مشخص شود و یا مسئولان این شهر یادشان بیفتد که تندیسی از مرد اشکانی با هزینه ای بالغ بر 300 میلیون تومان ساخته اند ولی آن را در خاک مدفون کرده اند!
مجتبی گهستونی، دبیر و سخنگو انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان در این باره به خبرنگار مهر می گوید: اگر چه ایذه در شمال شرقی استان خوزستان به دلیل برخورداری از سنگ نگاره ها و سنگ نوشته ها به شهرکتیبه ها و موزه رو باز نقش برجسته های سنگی معروف است اما کشف تندیس مفرغی یک بزرگزاده اشکانی در حفاریهای ارل اشتاین در روستایی به نام "شمی" باعث شد تا بار دیگر نام این شهرستان که در متون قدیمی بیشتر به نام مالمیر، آیاپیر و ایذج معروف است بر سر زبان ها بیافتد.
وی ادامه داد: اردشیر صالح پور از محققان مطرح کشور شرح این تندیس را که بزرگترین تندیس فلزی است نوشته اما اکنون تنها این شرح تندیس در میدان الیما نصب شده است. در حالی که میدان الیما در مسیر جاده ایذه و شهرکرد و اصفهان قرار دارد و نصب چنین نمادی در این میدان می تواند به معرفی هر چه بهتر شهر ایذه و محل کشف مرد اشکانی کمک کند.
وی افزود: شهرداری ایذه با توجه به اهمیت مجسمه مرد اشکانی و به دلیل علاقه مردم برای معرفی تاریخ پر اهمیت این شهر تاریخی و یادآوری کشف یکی از مهم ترین اشیا تاریخی ایران در ایذه تصمیم گرفت در میدان ورودی شهر و در نزدیکی قبرستان تاریخی شهسوار، تپه های باستانی چغاکهره و پرچستان، کول فرح و تالاب میانگران تندیس مرد شمی را نصب کند که پس از مخالفت عده محدودی از مسئولان از این اقدام صرف نظر کرد.
گهستونی گفت: مجسمه مرد اشکانی تنها مجسمه مفرغی است که در ایران پیدا شده است بنابراین یافته های بدست آمده از این کشف مهم تاریخی می تواند بسیاری از مبهمات را پاسخ دهد.
تندیس اصلی مرد اشکانی که پوشش آن به شیوه سوارکاران و دارای بالاپوش یقه هفت، کمربندی مزین به پلاک های فلزی و شلوار چرم و دارای 194 سانتی متر بلندی و 60متر پهنا و از جنس مفرغ تو خالی است درحال حاضر در موزه ایران باستان نگهداری می شود.
شیوا رز مک درموت» (Shiva Rose McDermott)، هنرپیشه دوملیتی سینمای آمریکا، در گفت و گو با بخش هنری شبکه فاکس نیوز به «ایرانی بودن» خود افتخار کرد و در عین حال «تروریست نامیدن» ایرانیها از سوی غرب را بزرگترین سوء برداشت نسبت به آنها دانست.
شیوا که تاکنون در چندین فیلم آمریکایی ایفای نقش کرده است در حاشیه یک نمایشگاه سالانه در لس آنجلس به خبرنگار هنری فاکس نیوز گفت: “بهترین خصیصه ایرانی بودن، فرهنگ غنی و مردم مهربان آن است”.
شیوا که دختر یکی از شخصیتها و مجریان تلویزیونی ایرانی در آمریکاست، اعتقاد دارد که حداقل از یک منظر ایران، بسیار جلوتر از آمریکاست و آن درصد مشارکت زنان در امور سیاسی است.
این هنرپیشه ایرانی – آمریکایی با مقایسه دو کشور در این زمینه میگوید: “نکته شگفت آور این است که اغلب مردم نمیدانند شمار زنان در مجلس ایران از تعداد مشابه در آمریکا بیشتر است”.
درباره شیوا رز
«شیوا رز مک درموت»، متولد سال ۱۹۶۹ در سانتامونیکا کالیفرنیا و هنرپیشه فیلمهای آمریکایی است. وی دارای پدر ایرانی و مادر ایرلندی است. پدر او، قریب افشار، در حال حاضر یکی از مجریان و تهیه کنندگان تلویزیونی در آمریکاست.
شیوا که قبلاً با دیلان مک درموت هنرپیشه آمریکایی ازدواج کرده بود اوایل ۲۰۰۹ به طور رسمی از او جدا شد. ماحصل این ازدواج دو فرزند دختر است. وی تاکنون در چندین فیلم و سریال آمریکایی ایفای نقش کرده است
با شیوا رز، بازیگر ایرانیالاصل هالیوود آشنا شوید
بیوگرافی ماریچی در تقدیر یک فرشته+عکس
نام واقعی maite perroni beorlegui
متولد 9 مارس 1983 مکزیکو سیتی مکزیک
قد 160 وزن 63
او عضو گروه خوانندگی RBD است او معروفیتش را مدیون این گروه است
دوستان صمیمش او را "مای" صدا میزنند
یکی از سرگرمی های مورد علاقه او رولر اسکیت است
مایته پرونی از سن یازده سالگی بدلیل شغل پدرش خاویر پرونی به گوادالاخار مهاجرت کردند و برای دوازده سال در این شهر زندگی کردند او دوبرادر بنامهای ادولفو که سه سال جوانتر و فرانسیسکو که نه سال کوچکتر از مایته هستند
پس از فروپاشی گروه RBD مایته تصمیم به بازیگری گرفت و در سریال تقدیر یک فرشته در سال 2009 به اوج محبوبیت رسید تا جایی که ملکه TELEVISION بزرگ امریکا شناخته شد.
او همچنین بتنهایی خواننده 3 اهنگ تقدیر یک فرشته است. او همچنین نامزد بهترین زوج بهمراه ویلیام لوی وبهترین بازیگر زن را برای تقدیر یک فرشته در سال 2009 از جشنواره تلویزیونی اسپانیایی دارد.
و عنوان بهترین بازیگر زن جوان را از چشنواره تلنوا مکزیک برای تقدیر یک فرشته دریافت کرد.
او همچنین درلیست 50 زن زیبای دنیای لاتین از سال 2009 تا کنون قرار گرفته است.
او همچنین بعنوان محبوبترین بازیگر از طرف بینندگان شبکه یونیویزن مکزیک انتخاب شد.
او همچنین در سریالهای: پیروزی عشق و گناه من هم بازی کرده است
what life is all about
طنز ضدحال برای خانم ها (مطالب طنز)
1 – چرا آقایان زمانی که با همسر خود قصد ورود و یا خروج از دری دارند ، می گویند : خانم ها مقدمند و اجازه می دهند که اول همسرشان از در عبور کند؟
الف ) چون حدس می زنند که پشت در ، دره ای ، خندقی ، گودالی ، چیزی باشد!
ب ) چون احتمال می هند که از پنجره بالای در ، گلدانی سنگی در حال سقوط است!
ج ) چون گمان می کنند که پشت در ، حیوانی درنده و گرسنه ایستاده است!
د ) چون احتمال می دهند خانمشان زودتر از آنها برود ف در را پشت سر خود ببندد و دیگر هم باز نکند!
!
2 – شما فکر می کنید که اگر روزی همسر مردی از طبقه ی شصتم ساختمانی سقوط کند و در طبقه پنجاه و هشتم با دست ، میله ای که از دیوار ساختمان بیرون آمده را بگیرد و در هوا معلق بماند ، این مرد برای نجات همسرش چه اقدامی خواهد کرد؟
الف ) به سرعت ، با استفاده از اره برقی درصدد جداکردن میله از ساختمان برمی آید!
ب ) سوسک یا موشی را بر روی دست همسرش می اندازد!
ج ) یک طناب پوسیده را برای بالاکشیدن همسرش به طرف او می اندازد!
د ) با به خطر انداختن جان خود ، هر طور که شده همسرش را نجات می دهد و سپس این بار طوری او را هل می دهد که به هیچ عنوانی نتواند دستش را به جایی بند کند!
3 – چرا به طور معمول ، در تصادفات رانندگی ، میزان صدمه ای که به خانم ها وارد می شود بیشتر از آقایانی است که مشغول رانندگی اند؟!
الف ) چون 5 دقیقه قبل از وقوع سانحه ، آقا خودش را از خودرو به بیرون پرت می کند!
ب ) چون قبل از وقوع سانحه ، کمربند ایمنی خانم دستکاری شده است که عمل نکند!
ج ) چون راننده سعی می کند که خودرواش از سمت چپ با خودروی مقابل برخورد کند!
د ) چون بعد از سانحه مشخص می شود دلیل تشدید جراحات وارده به خانم ، مواد محترقه ای بوده که به دلایلی نامعلوم به دست فردی ناشناس در زیرصندلی او تعبیه شده بود تا با کوچکترین ضربه ای منفجر شود!